حیران بودم از باورهای نیاکان ما که حافظان طبیعت بودند. شکارچی میدانست که اگر بیش از نیاز خود شکار کند، «سیاگالش» از او انتقام میگیرد. بنابراین شاخ گوزنی را که شکار کرده بود، به نیت جبران خسارت، به دیوار بقعه و یا درخت نصب میکرد و چه بسا از گوشت شکار هم پارهای به نیازمندان میبخشید.
شرق گیلان نیوز> با ستونهای استوارش، پایین تپه، ساکت و آرام در دل درختان پنهان شده است. پیرزنی با کمری خمیده نزدیک سنگ آمد، با زمزمهای دعاگونه زیر لب، مقداری نمک از جیب درآورد و به روی سنگ پاشید و در پاسخ به پرسش من در چیستی سنگ گفت: «سنگ زیارت است دیگر» چنان محکم و قاطع که جای تردید و پرسش دیگر نماند و بیهیچ توضیح دیگری از شیب تپه و از میان سنگ قبرهای آرامستان بالا رفت.
بالای تپه همراهان او، دو مرد جوان، آب بر سیمان میریختند و هم میزدند، تا برای جانمایی سنگ سیاه دیگری که قرار بود برای تازه درگذشتهای پس از ۴۰ روز بر مزارش قرار گیرد شرایط لازم را مهیا کنند. مردِ جوان لحظهای به بیلش استراحتی داد و گفت: « نمک روی سنگ را بردار و بگذار روی زگیل. خوب میشود.» و لبخندی بر لب نشاند که نتوانستم تشخیص بدهم از تردید بود یا جلب اعتماد.
از این دست سنگ زیارتها در زیارتگاههای گیلان کم نیست. همانند سنگی در آرامگاه «سید شرف الدین پیرشرفشاه»، شاعر و عارف قرن هشتم وجود دارد که میگویند رطوبت روی آن برای بیماریهای پوستی نافع است.
از تپه بالا میروم تا زیارتگاهی را که در وسط گورستان روستای «ذاکله بر» قرار گرفته از نزدیک ببینم. تمام حیاط پر از درختان تنومند آزاد و انواع میوههای جنگلی است؛ به، ازگیل و سیبهای ترش. آن سو تر پسرک اهل روستای «خورتای» تلاش دارد سیبهای نارس را بچیند.
به طرف درخت سبز میروم. دیدن شاخ های مرال گیلان (گوزن) و قوچ و بزهای وحشی که بر اثر رشد درخت در تنه فرورفته است، همیشه برایم جذاب بود.
موسی پایکار از اهالی روستای «ذاکله بر»، که به زیارت آمده، درباره درخت نذر میگوید: «قدیمها گالشهای ییلاقهای بالا، پنجشنبه و جمعه برای زیارت به این بقعه میآمدند. چوپانهای محلات مُلاگوبَر، رَسکوتی، چیشنِه کوتی، زاکلی بر و خورتای، برای این بقعه نذر میکردند.
اگر در طول سال بز، قوچ وحشی و یا گوزنی شکار کرده بودند، شاخهایش را نذر بقعه میکردند و بر دیوارهای امامزاده میخ میزدند. قبلا بر دیوار ایوان چندین شاخ گوزن نصب بودآنها که حاجت داشتند، به شاخها پارچه سبز میبستند.
چند سال پیش که بقعه را مرمت میکردند، همه شاخهای بقعه را کندند. فقط همان چند شاخ ماند که به تنه درخت فرو رفته است.»
حیران بودم از باورهای نیاکان ما که حافظان طبیعت بودند. شکارچی میدانست که اگر بیش از نیاز خود شکار کند«سیاگالش» از او انتقام میگیرد. بنابراین شاخ گوزنی را که شکار کرده بود، به نیت جبران خسارت، به دیوار بقعه و یا درخت نصب میکرد و چه بسا از گوشت شکار هم پاره ای به نیازمندان میبخشید.
«سیاگالش»، در باور گلهداران کوهستان های شرق گیلان نگهبان چهارپایان است.
او ایزدی است که نمیگذارد یک گالش (کوه نشینان شرق گیلان به چوپان گالش میگویند) و گلهاش در جنگل گم شده و یا آسیب ببینند. «سیاگالش» حافظ و دوستدار طبیعت است و بر کسانی که به طبیعت آسیب میزنند، خشم میگیرد. او چوخایی سیاه بر تن دارد. اینها را موسی پایکار می گوید.
البته چوپانهای سالخورده هم روایتهایی دارند از اینکه سیاگالش را بصورت مردی- که چهرهاش در مه و تاریکی جنگل نامعلوم است- دیدهاند که راه روستا را به آنها علامت داده است. این را چوپانی از روستای «سرتربت» میگوید.
«بقعه چهل ستون» یک بنای بسیار زیبا با معماری بومی است که در هیچ جای دیگر ایران مشابه آن دیده نمیشود. تمام ایوان دورتا دور بنا که در گیلان «تَلار» خوانده می شود، ستونهای چوبی تراش خورده بلند و یکپارچهای دارد که بدون هیچ میخی به سرشیرهای زیر بام چفت شده است. ستونهای چوبی رو به ضریح نقش و نگارهای زیبایی دارد و درهای چوبی مشبکی که به روی پاشنه میچرخد، نهایت ذوق و سلیقه معماران و نجاران گیلانی را نشان میداد، برای آنچه مقدس میپنداشتند.
برای زیارت مزار «سید ابراهیم»، از در کوتاه چوبی وارد تلار میشوم. اما پیش از ورود، سنگ مزار خادمان بقعه توجهام را جلب میکند؛ «محمد و احمد احمدی» پدر و پسری که سالها به این بقعه و مسجد همجوارش خدمت کردهاند و حالا زیر خاک خفتهاند.
نزدیک به در ورودی، مشخصات بنا و شخص مدفون در آرامگاه بر روی یک تابلو ذکر شده است: «بقعه مدفن آقا سید ابراهیم از نوادگان امام موسی کاظم(ع) محسوب میشود. بر اساس کتیبه موجود بر روی یکی از ستون ای این بقعه شهادت یا وفات سید ابراهیم به سال ۳۲۰ هجری قمری تعیین شده است. این بقعه دارای چهل ستون چوبی از درخت شمشماد است. چوب این درخت بسیار محکم و اتصالها را نمیتوان به وسیله میخ انجام داد.»
این بنا در شهریور ماه سال ۱۳۹۶ و به شماره ۳۱۷۸۷ توسط سازمان میراث فرهنگی، در فهرست بناهای میراثی کشور ثبت شده است. گورستان حریم بقعه نیز ثبت ملی شده و این نشان از قدمت منطقه دارد. به همین منظور برای حفاظت از بنا، در ایوان چند دوربین حفاظتی نصب شده است.
موسی پایکار، در علت نامگذاری این بقعه میگوید: «این بقعه چهار ایوانه، ۴۰ ستون خراطی شده دارد. اگر ستونهای ایوان را بشمارید، تعداد ستونها ۴۰ عدد است.»
دور تا دور ایوان را به نیت شمارش ستونها می چرخم؛ ۳۶ ستون چوبی در چهار ضلع بنا و دو ستون دیگر در وسط قرار گرفته است. خوب که مینگری، چهار ستون دیگر در چهار سوی آرامگاه در لایهای از گچ قرار گرفته و تنها سرشیرهای منقش آن به خوبی پیداست.
لبه بنا از بیرون چکش گردان و سه پشته و دارای لمبههای چوبی حاشیه دار است و جلو ایوانها به جای لتازه، از جنس چوب قابسازی کردهاند. ستونهای مقابل بقعه به طرف شرق تماما لاچ لنگری است. یعنی ستون چوبین گرد یا چهارسو را از قسمت بدنه کنده کاری کرده و به شکل زیبایی منقش شده است.
گلهای شمعدانی لبه ایوان، بر زیبایی این ستونهای چوبی که از درخت شمشماد ساخته شده افزوده است و من از تلار، حیاط بقعه را مینگرم که خالی از درخت شمشماد است که در زبان گیلکی به آن «کیش» میگفتند. درختانی همیشه سبز با چوبهای بسیار سخت و محکم که برای مردم گیلان نماد زندگی و قداست بود و در همه بقعهها در کنار درختان آزاد میکاشتند. افسوس که برداشت بی رویه آن در دوره قاجار که انحصارش را به روسیه دادند و در سالهای اخیر آفت شمشاد، نسل این درخت اساطیری را هم رو به انقراض برده است.
پایکار توضیح میدهد :« بام، با نیهای خیزران پوشیده شده و رویش را سفال پوش کرده بودند. میراث فرهنگی که سقف را مرمت کرد، بهجای سفال حلب گذاشت. هم او از پدرش نقل میکند که بقعه نقاشیهای دیواری هم داشت و میافزاید: اگر چهارپادشاهان شهر لاهیجان را دیده باشید، همانند همان بقعه، نقاشیهایی از حوادث کربلا داشت ولی بعدها روی آن را گچ کشیدند.»
سنت نگارگری بر پوشش گچی دیوارهای بِقاع متبرکه در شرق گیلان، از دوره صفویه آغاز و در دوره قاجار به اوج خود میرسد. اگرچه برخی از این بقاع هنوز نقاشی دیواری دارند ولی افسوس که دیگر کسی برای ترمیم این نقاشیها و به نیت باقیات و صالحات هزینه نمیکند؛ حتی اگر بودجهاش هم باشد. یادمان نمیرود که «آقاجان نقاش و برادرش» سالهاست زیرخاک بقعه «سید یمنی» شهر لاهیجان خفتهاند.
اکنون یک لایه گچ روی دیوارها کشیده شده و در برخی از قسمتها آیینه کاری و گچبریهایی به سبک جدید جای نقاشیهای مذهبی دوره قاجار را گرفته است.
وسط تلار و بر روی دو پایه ستون، تعداد چهار لمبه چوب بلند طناب پیچ شده است. موسی پایکار در این باره میگوید: «این چوبها مخصوص مراسم «علمبندی» است. هرسال شب چهارم محرم مراسم علمبندی در بقعه برگزار میشود و زوار طی مراسم خاصی پارچههای نذری خود را به علم میبندند و عصر روز قتل یعنی شام غریبان امام حسین(ع)، مراسم علم واچینی برگزار میشود و پارچههای علم باز میشود و برای مراسم سال بعد دوباره سرجای خود قرار میگیرد.»
درب ورودی بنا، شبکههای چوبی زیبایی دارد که روی یک پاشنه میگردد اما از صندوق چوبی بقعه و شمعدانهای سفالی قدیمی بقعه خبری نیست. بقعهای که نشانههایی از سیاگالش را با خود دارد.
گیلانیها به بالکن خانه «تلار» میگویند.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.